Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «جام جم آنلاین»
2024-05-02@04:41:01 GMT

صندوقچه اسرار بیوه سیاه

تاریخ انتشار: ۱۹ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۶۵۳۰۵۳

صندوقچه اسرار بیوه سیاه

این زن ۵۶ساله پس از جدایی از شوهر اول و مرگ شوهر دومش، با مردان مسن ۷۰سال به بالا از ساری، بابل، قائمشهر، نکا، محمودآباد و چند شهر دیگر مازندران به صورت موقت ازدواج می‌کرد و پس از قتل و گرفتن مهریه، سراغ طعمه‌های بعدی می‌رفت. یکی از قربانی‌ها اسماعیل بخشی بود که کلثوم سال۹۵ با او ازدواج‌ کرد و ازدواج‌شان فقط ۵۰روز دوام داشت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به گفته بستگانش، اسماعیل چون هیچ بیماری نداشت به مرگ او مشکوک شدند اما برای تعیین علت باید نبش قبر می‌شد که خانواده رضایت ندادند. سه روز بعد از مرگ اسماعیل، کلثوم یخچال، ماشین لباسشویی خانه او و شش میلیون تومان مهریه‌اش را گرفت و رفت. هفت سال بعد از جنایت، کلثوم در اعترافاتش ‌گفت: «پس از خوراندن قرص قند، اسماعیل را که بی‌حال شده بود با حوله خفه ‌کردم.»
یکی دیگر از قربانیان، گنجعلی حمزه ۸۴ساله اهل ساری بود که سال۱۴۰۱ و از طریق واسطه با کلثوم ازدواج‌ کرد. به خانواده شوهرش ‌گفته بود دوبار ازدواج ‌کرده، پسرش جوانمرگ شده و یک دختر هم دارد، اما خانواده بعدها متوجه شدند او بارها ازدواج ‌کرده است. ۴۳ روز بعد از ازدواج، حمزه ناگهان فوت شد و کلثوم بعد از گرفتن ۲۵۰ میلیون مهریه‌اش رفت. خانواده حمزه هم با تصور عادی بودن مرگ پدرشان‌، پیگیر نشدند.  
آخرین قربانی‌، غلامرضای ۸۲ساله بودکه یک ماه پیش با کلثوم ازدواج‌کرد. برای او مهریه ۵۰۰میلیون تومانی تعیین شد و زندگی‌شان را شروع‌ کردند، اما مدتی بعد غلامرضا با استفاده از همان داروهایی‌ که کلثوم به بقیه شوهرانش می‌داد، ناگهان از دنیا رفت. با مرگ او، کلثوم از ورثه مهریه‌اش را طلب ‌کرد اما یکی از فرزندان غلامرضا که به مرگ پدرش مشکوک شده بود از کلثوم شکایت‌ کرد و با طرح همین شکایت بود که راز جنایت‌های هولناک او فاش شد. 

از کلثوم می‌ترسم

یکی دیگر از قربانیان ‌کلثوم، حاج‌علی‌اصغر است که «جام‌جم» با یکی از بستگان نزدیک او گفت‌وگو کرد. به‌گفته این فرد، علی‌اصغر ۸۳ ساله اهل روستای لالیم شهرستان جویبار ساری‌، پس از فوت همسرش تصمیم ‌گرفت دوباره ازدواج ‌کند: «حاجی وضعیت مالی خوبی داشت و توسط یکی ازآشناهای ما با کلثوم آشنا شد. کلثوم آن زمان بیوه بود و با داماد و دخترش زندگی می‌کرد و جالب این‌که در محل خودشان با هیچ‌کس ازدواج نمی‌کرد تا کسی به او شک نکند. سال ۹۲ خانواده حاجی به خواستگاری کلثوم رفتند و پس ازخواستگاری، ۳۰میلیون تومان پول و هفت میلیون طلا به عنوان مهریه برای او تعیین کردند که کلثوم هم پذیرفت. آن‌موقع کلثوم‌ گفته بود بعد از شوهرش، یک‌بار دیگر هم ازدواج کرده که شوهر دومش هم فوت‌کرده بود. در مورد فرزندانش هم ‌گفت پسرش در اثر بیماری فوت ‌کرده است اما دخترش شب خواستگاری کنار کلثوم  بود. کلثوم ظاهر بسیار مقیدی داشت و آنقدر قشنگ صحبت می‌کرد که هیچ‌کس به او شک نمی‌کرد. به گفته خانواده حاجی، کلثوم با آنها و خود حاجی رفتار خیلی خوبی داشت. آنها شش‌ماه با هم زندگی‌ کردند، اما یک ‌شب ‌که حاجی به خانه برادرش رفته بود، یک‌دفعه حالش بد شد. دکتر بالای سرش آوردند و او هم بعد از معاینه گفت ضربان قلب حاجی به خاطر خوردن دارو بالا رفته است. دکتر به خانواد‌ه‌اش‌ گفت مراقب همسر پدرتان باشید، ممکن است او دارو داده باشد. حاجی سالم بود و  به جز حفره مادرزادی‌ قلبش‌که مساله‌ساز نبود، مشکل خاصی نداشت.‌ «به گفته این فرد، یک شب همه آنها به خانه یکی از اعضای خانواده حاجی دعوت شدند. در همین حین، کلثوم، حاجی را صدا کرد تا به او در آشپزخانه شام بدهد. هرچه حاجی‌گفت سیر هستم و می‌خواهم با بچه‌هایم شام بخورم، کلثوم قبول نمی‌کرد: «الان ‌که فهمیدیم کلثوم قاتل است، متوجه کارهایش می‌شویم. او می‌خواست مخفیانه در غذای حاجی دارو بریزد، اما چون خانواده‌اش حضور داشتند، نمی‌توانست نقشه‌اش را اجراکند. قبل از ازدواج، حاجی با موتورش به کارهایش رسیدگی می‌کرد اما یک ماه بعد از ازدواج، او بیشتر وقت‌ها بی‌حال بود. دچار سرگیجه شده بود و تعادل نداشت. دیگر از دست کلثوم غذا نمی‌خورد. حتی می‌گفت از کلثوم می‌ترسم چون هم هیکلی بود و هم صورت ترسناکی داشت. کلثوم به ظاهر خیلی برای حاجی دلسوزی می‌کرد. دائم به خانواده‌اش زنگ می‌زد و می‌گفت حال پدرتان خوب نیست و او را به دکتر ببرید. خانواده‌اش هم چنین کردند و  دکتر گفت به دلیل قرص فشار است. البته حاجی از قبل قرص فشار مصرف می‌کرد و مشکلی نداشت اما بعد از ازدواج با آن زن دچار مشکل شد. یک روز کلثوم با گریه شدید آمد و به اعضای خانواده حاجی‌ گفت‌ کجایید که پدرتان فوت شد. یکی از افراد خانواده که از این خبر شوکه شده بود به کلثوم‌ گفت او که حالش خوب بود، چطور فوت شد. کلثوم گفت من خواب بودم و وقتی بیدار شدم، دیدم حاجی تکان نمی‌خورد و برای همین شما را خبر کردم. خانواده حاجی دکتر آوردند و  او هم ‌بعد از معاینه‌ گفت دو ساعت از مرگش می‌گذرد.»
دکتر از خانواده حاجی خواست جسد او را به پزشکی قانونی منتقل‌کنند اما آنها گفتند سنش بالا بود و لزومی ندارد: «دکتر از آنها خواست دندان مصنوعی حاجی را به او بدهند تا به پزشکی قانونی ببرد. وقتی سراغ دندان‌ها را از کلثوم ‌گرفتند، او گفت داخل ‌کفن‌اش گذاشته است ولی دروغ  می‌گفت.»
او ادامه داد: «چند شب قبل از فوت حاجی، دو نفر از اعضای خانواده حاجی به دیدن او رفتند. به محض این‌که نشستند، کلثوم یک برگه و خودکار به دست یکی از نزدیک‌ترین افراد خانواده حاجی داد وگفت آدم از فردای خودش خبر ندارد و بهتر است وصیت‌نامه‌ای بنویسید اما او زیر بار نرفت. کلثوم دنبال این بود که تکه زمینی به نام او زده شود اما وقتی متوجه شد اصرارهایش بی‌فایده است، دیگر ادامه نداد. سه روز بعد از این ماجرا بود که حاجی فوت شد‌. بعدها با اعتراف کلثوم متوجه شدیم حاجی با بالش خفه شده بود. بعد از برگزاری مراسم هفتم حاجی، کلثوم ادعای مهریه‌ کرد و همان سال ۹۲، خانواده‌اش ۱۰میلیون تومان پول و هفت میلیون طلا به او دادند. کلثوم زن عجیبی بود. وقتی از آشناها در مورد او می‌پرسیدیم، می‌گفتند دو ماه ناپدید می‌شود و وقتی برمی‌گشت و می‌گفتیم ‌کجا بودی، می‌گفت پرستار پیرزن‌ها می‌شوم و وقتی فوت می‌کنند، برمی‌گردم. او هیچ‌کس را در جریان کارهایش نمی‌گذاشت. زن بسیار زرنگی بود و به هیچ‌کس اطلاعات نمی‌داد. می‌گفت خودم را به مریضی و بدبختی زدم تا تحت حمایت کمیته امداد باشم. هم محلی‌هایش می‌گویند کلثوم ۹ شناسنامه داشت که هربار می‌گفت گم شده است و شناسنامه جدید می‌گرفت. یکی از افراد بسیار نزدیک خانواده کلثوم می‌گفت مطمئن است‌ که خود کلثوم پسرش را کشته است.»
شایعه‌ها در مورد کلثوم تمامی ندارد. بعضی می‌گویند امکان ندارد او به تنهایی مرتکب قتل شده باشد و حتما همدستی داشته، عده‌ای هم می‌گویند او تحت سلطه یک نفر بود و فردی به زور او را وادار به قتل می‌کرد اما پلیس تمام این فرضیه‌ها را تا این لحظه رد ‌کرده و می‌گوید خود او قاتل است و بدون هیچ فشاری مرتکب قتل شده. با این حال باید منتظر ادامه تحقیقات پلیس ماند و دید آیا تعداد مقتولان افزایش پیدا می‌کند یا سرنخی از همدست احتمالی او به دست می‌آید. 

منبع: جام جم آنلاین

کلیدواژه: بیوه سیاه زن صیغه ای قاتل سریالی خانواده حاجی خانواده اش هیچ کس فوت شد

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۶۵۳۰۵۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جدال پدر و دختر بر سر خواستگار آمریکایی | رضایت نمی‌دهم مگر به شرط...

به گزارش همشهری آنلاین، دختر ۳۰ ساله که برای مشورت‌های تخصصی درباره ماجرای ازدواجش به مرکز انتظامی آمده بود، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم‌آباد مشهد گفت: پدر ومادرم بازنشسته فرهنگی هستند و حساسیت خاصی روی فرزندانشان دارند به همین دلیل همه خواهران و برادرانم مطابق سلیقه خانواده‌ام ازدواج کرده‌اند و زندگی آرامی دارند.

من به دلیل استعداد خوبی که در تحصیل داشتم، درس و مدرسه را در اولویت زندگی قرار دادم و ادامه تحصیل دادم به طوری که به خواست پدر و مادرم رشته دامپزشکی را انتخاب کردم، ولی آرام‌آرام در دوران تحصیل به این رشته علاقه‌مند شدم.

موضوع این است که پدرم درباره خواستگارانم بسیار سختگیری می‌کند و مدعی است که باید مانند دیگر خواهران و برادرانم ازدواج کنم تا به خوشبختی برسم. یک بار یکی از همکلاسی‌هایم به خواستگاریم آمد اما پدرم او را به دلیل اقامت در روستای زادگاهش رد کرد در حالی که من به او علاقه‌مند بودم.

درگیری شدید زن رسمی و زن صیغه‌ای در کلانتری | شوهرم دیپلمه بود، من او را آقای دکتر کردم! فرار دختر جوان با پسری که او را کنیز خودش کرد | کتکم می‌زد و دست‌هایم را می‌سوزاند

در این میان، یکی از دوستان مادرم جوانی مقیم آمریکا را به من معرفی کرد که فقط می‌تواند سالی دو بار به ایران بیاید. وقتی فرید به خواستگاریم آمد، ابتدا پدر و مادرم مخالفت نکردند، اما زمانی که قرار ازدواج گذاشتیم، ناگهان پدرم شرط کرد که باید یک واحد مسکونی را به نام من سند بزند. او هم ناراحت شد و به آمریکا بازگشت.

او حتی به پدر و مادرم پیشنهاد کرد برایشان بلیت پرواز به عراق را تهیه می‌کند تا مراسم عقد را در یکی از مکان‌های مذهبی برگزار کنیم، ولی باز هم پدرم مخالفت کرد و اکنون چاره‌ای جز مخالفت با خواسته پدرم ندارم و می‌خواهم به تنهایی به سوی آمریکا پرواز کنم.

در همین حال پدر نوشابه که به دعوت مشاور در اتاق مددکاری اجتماعی حضور داشت، با بیان اینکه هیچ پدری دوست ندارد دخترش را غمگین ببیند و سرنوشت تلخ فرزندش را نظاره کند، به کارشناس کلانتری گفت: من شرط واحد آپارتمانی را فقط برای این منظور مطرح کردم که بدانم خواستگار دخترم در چه سطحی از نظر مالی قرار دارد و آیا دخترم را به اندازه یک واحد مسکونی دوست دارد یا نه.

وی ادامه داد: الان هم از این شرط صرف‌نظر کرده‌ام اما دلیل اصلی مخالفت من این است که فرید اصرار به عقد موقت دارد و حاضر نیست با دخترم به صورت دائمی و رسمی ازدواج کند. او معتقد است باید طبق فرهنگ غربی مدتی را زیر یک سقف زندگی کنند و در صورتی که بعد از چند سال به توافق رسیدند، با هم ازدواج کنند. حالا اگر او در مدت کوتاهی از دخترم سیر شد و او را در کشور غریب به حال خودش رها کرد، باید چه کنیم؟

پدر نوشابه اظهار کرد: از سوی دیگر، او حتی خانواده‌اش را به ما معرفی نکرده و حاضر نشد به همراه خانواده‌اش به خواستگاری بیاید. ما هم نمی‌توانیم برای انجام تحقیقات درباره وضعیت اجتماعی و اخلاقی او به آمریکا برویم. بنابراین به ازدواج او با دخترم رضایت ندادم چراکه نمی‌خواهم سیه‌روزی و بدبختی او را شاهد باشم.

وی افزود: با وجود این، دخترم خانه را رها کرده و با شکستن لوازم منزل، نزد یکی از دوستانش در غرب کشور رفته بود. حالا هم قصد دارد به تنهایی به آمریکا پرواز کند.

اقدامات کارشناسی و بررسی‌های روانشناختی این پرونده با دستور سرهنگ محمد بزی (رئیس کلانتری قاسم‌آباد مشهد) به مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.

کد خبر 848292 منبع: خراسان برچسب‌ها خبر مهم ازدواج - طلاق خانواده حوادث ایران

دیگر خبرها

  • افتتاح مرکز مشاورزه ازدواج و تحکیم خانواده شهرستان اسکو
  • جوانی جمعیت نیازمند اغنا سازی است
  • نیروی جوان جامعه عامل پیشرفت های آتی خواهند بود/ شرایط وام فرزندآوری تسهیل شود
  • دغدغه رهبر انقلاب پیرامون فرزندآوری و ازدواج مجرّدان
  • جدال پدر و دختر بر سر خواستگار آمریکایی | رضایت نمی‌دهم مگر به شرط...
  • مرگ اسرار آمیز دو جوان در تهران!
  • ۱۴۹۱۵۱ نفر در صف انتظار وام ازدواج هستند
  • مرگ اسرار آمیز دو جوان در پایتخت
  • ۱۴۹۱۵۱ نفر در صف انتظار تسهیلات ازدواج هستند
  • کارگروه ویژه پیشگیری از طلاق در راور تشکیل شد